عنوان:
باغ سبز عشق
خلاصه:
دربارة مولوي، همراه با گزيدة مثنوي
«باغ سبز عشق» حاوي گزيدة مثنوي مولوي، همراه با بعضي توضيحات است. مقدّمه و توضيح ، خودبالغ بر سيصد صفحه ميشوند. كتاب داراي دو بدنه است: يكي داستانهاي برجستة مثنوي، و ديگري مسائل اصلي مطرح شده در كتاب، چون: عشق، علم، عقل، جبر و اختيار، اصل و فرع و بطور كلّي زندگي و مرگ....
در مقدّمة آن آمده است:
- «اگر شاهنامه حماسة دورة باستاني اقوام ايراني است، مثنوي مولوي را ميتوان حماسة ايران بعد از اسلام خواند. با همة تفاوتهائي كه در اين ميان ديده ميشود، اين دو كتاب از جهتي در كنار هم قرار ميگيرند. منظور آن است كه هر دو در دو زمان متفاوت، و از دو زاويه، از موضوعي مشترك حرف ميزنند و آن گوهر انساني و آزادي است. شاهنامه ميگويد كه بر روي زمين چگونه بايد سرشار، سرفرازو برومند زندگي كرد. مثنوي ميگويد كه گرچه در اين جا اسباب تماميّت آدمي فراهم نيست، بايد به گونهاي زيست كه بر عيار انسانيّت آدمي افزوده گردد.-»
- « مثنوي كتاب فضائي است، كتاب كهكشاني. هفتصد سال پيش از آنكه انسان بر كرة ماه پاي نهد، يا در بسيط آسمانها به جولان آيد، او او را از طريق انديشه و كلام به فضاي نامنتها دعوت كرده است. در زبان فارسي كه نه، گمان نميكنم در زبان ديگري هم اثري به وجود آمده باشد كه مانند مثنوي آنهمه انسان را به پرواز وعده داده باشد.»
- «از اين ژرفا كه نگاه كنيم، شاهنامه و مثنوي دو كتاب متكامل ميشوند.»
انديشة مولانا البتّه اشراقي است، برهاني نيست، ولي از ديدگاه اشراقي هرچه تا زمان او از ساحت فكر عبور كرده يا در تصوّر گنجيده، و هرچه در پيوند دادن زمين و آسمان كوشائي به خرج داده بوده، در كتاب او جاي گرفته.»
- « مثنوي يك «آرمانشهر» است كه اگر بخواهند از روي طرح و توصية آن جامعهاي را پيريزي كنند، البتّه ميسّر نخواهد بود؛ اماّ هرچه بتواند در حيطة آرزو قرار گيرد در آن جاي گرفته و آن خود خارج از فراخناي جهان بزرگ نيست؛ و «جهان بزرگ» در درون همين جهان است، دسترسناپذير، ولي گواهگر شأن انسان كه هرگز از طلبش بازنايستاده.»
- «مثنوي در عين حال، يك كتاب زميني هم هست. هيچ نكتهاي از نيازهاي زيستي بشر در آن به غفلت سپرده نشده است. مانند درخت، ريشه در خاك دارد و سر بر آسمان.»
- «عشق نداي اوّل اوست، و اين عشق، مفهوم بسيار وسيعي دارد. از ديدار يار دلنوار و گرماي تن در «شهري كه در وي دلبراست»، تا برسد به مهر كلّ بشريّت، زيبائي و تازگي، گذشت ودريادلي، خلاصه زندگي هميشه بهار.»
-- «باغ سبز عشق» در مجموع خود، «جانبيني» و «جهانبيني» مولوي را دربرميگيرد، و اين «گزينه» طوري ترتيب داده شده است كه در گزيده بودنش به «مجموعيّت» انديشة مولانا خدشهاي وارد نيايد.
ديباچة كتاب به اين صورت خاتمه مييابد:
- « ...اميد من آن است كه زنان و مردان غوطه ور در زندگي روز مرّه، بخصوص جوانان ، اندك فراغتي براي خود دست و پا كنند و گاه به گاه صفحهاي از شاهنامه و مثنوي را بخوانند، و از اين طريق روح زنگار خورده را صيقل دهند، تا شايد به اين كور سوي تعيين برسند كه علي رغم دود و دمها و هيمنة ماشين، رضايت خاطر انساني زماني روي مينمايد كه آن جوهرِ جوهرِ جوهرِ انساني، هنوز آخرين رمق خود را از دست نداده باشد.
(انتشارات يزدان،1377)
آنچه در اين كتاب آمده است
ديباچه
بخش نخست - زندگي مولوي
چگونگي كار
خانواده
نيمة اوّل زندگي
تأثير تاريخ
دو گواهي ديگر از تاريخ
نيمة دوم زندگي
شهر قونيه و شير زمان
افول شمس
سماع
حمّام، همزاد سماع
هيئت جسماني
خوي و رفتار
مريدان
رابطه با كارگزاران حكومت
رحيل خداوندگار
جان كلام مثنوي
مثنوي از ديدگاه ديگر
سُلالة مولوي
بخش دوم - گزينة مثنوي
بدنة نخست -داستانها
هِشتاد و هِشت داستان
بدنة دوم - ديدگاهها
عشق
خدا - انسان
جان بيني و جهان بيني
چگونه بايد زندگي كرد؟
تن و روان
گريه و درد
علم و عقل
اصل و فرع، باطن و ظاهر
جبر و اختيار
نكتههاي روانشناسي
هستي و نيستي، مرگ و زندگي
گوناگون
شمس و حسام الدين
تمامی حقوق این سایت متعلق به دکتر محمد علی اسلامی ندوشن میباشد.
طراحی و برنامه نویسی:
محمد ریاضی
،
مهدی ولیخانی